عاشقونه | پورتال جامع شامل خبر، سرگرمی، روانشناسی، زناشویی، مد، دکوراسیون، آشپزی، پزشکی

http://khorshidiha-1.rozblog.com/

داستان کوتاه و زیبای فوتبال در بهشت

داستان کوتاه و زیبای فوتبال در بهشت دو پیرمرد 90 ساله، به نامهاى بهمن و خسرو، دوستان بسیار قدیمى بودند. هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به دیدار او می رفت. یک روز خسرو گفت:

داستان کوتاه و زیبای فوتبال در بهشت دو پیرمرد 90 ساله، به نامهاى بهمن و خسرو، دوستان بسیار قدیمى بودند. هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به دیدار او می رفت. یک روز خسرو گفت:

جدید ترین مطالب سایت

Last posts

آخرین ارسالی های انجمن

last answers on forum
  1. کدوم مدل مو رو میپسندی ؟

    391 مشاهده 2 پاسخ majed_f
  2. داستان زیبای پیرمرد عاشق!

    481 مشاهده 2 پاسخ alizatab
  3. ميگم يه وقت زشت نباشه....

    894 مشاهده 2 پاسخ alizatab
  4. عکس های جدید مبینا نصیری

    540 مشاهده 1 پاسخ alizatab
  5. اس ام اس بيقراري عاشقانه

    473 مشاهده 1 پاسخ alizatab
  6. تا حالا دقت كردين.....

    385 مشاهده 1 پاسخ alizatab
  7. اس ام اس طنز و خنده دار

    385 مشاهده 1 پاسخ alizatab
  8. اعترافات جالب و خنده دار

    452 مشاهده 1 پاسخ alizatab
  9. اس ام اس خنده دار و جالب

    445 مشاهده 1 پاسخ alizatab
  10. اس ام اس فلسفي و پند آموز

    418 مشاهده 1 پاسخ alizatab
  11. اس ام اس تبريك روز معلم

    392 مشاهده 1 پاسخ alizatab
  12. اس ام اس جوك و سركاري

    312 مشاهده 1 پاسخ alizatab
  13. داستان گل آفتاب گردان عاشق

    446 مشاهده 2 پاسخ alizatab
داستان کوتاه و زیبای فوتبال در بهشت
خلاصه داستان :

داستان کوتاه و زیبای فوتبال در بهشت

دو پیرمرد 90 ساله، به نامهاى بهمن و خسرو، دوستان بسیار قدیمى بودند.

هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به دیدار او می رفت.

یک روز خسرو گفت: «بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بودیم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى می کردیم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، یک جورى به من خبر بوده که در آن جا هم می شود فوتبال بازى کرد یا نه؟»

بهمن گفت: « خسرو جان، تو بهترین دوست زندگى من هستى . مطمئن باش اگر امکانش بود حتماً بهت خبر می دهم.»چند روز بعد بهمن از دنیا رفت.یک شب، نیمه هاى شب، خسرو با صدایى از خواب پرید. یک شیء نورانى چشمک زن را دید که نام او را صدا می زد: خسرو، خسرو...

خسرو گفت: کیه؟

منم، بهمن: تو بهمن نیستى، بهمن مرده!

باور کن من خود بهمنم...

تو الان کجایی؟

بهمن گفت: در بهشت! و چند خبر خوب و یک خبر بد برات دارم.خسرو گفت:اول خبرهاى خوب را بگو.

بهمن گفت: اول این که در بهشت هم فوتبال برقرار است.

و از آن بهتر این که تمام دوستان و هم تیمی هایمان که مرده اند نیز اینجا هستند.

حتى مربى سابقمان هم اینجاست.وبازهم از آن بهتر این که همه ما دوباره جوان هستیم و هوا هم همیشه بهار است و از برف و باران خبرى نیست.

و از همه بهتر این که می توانیم هر چقدر دلمان می خواهد فوتبال بازى کنیم و هرگز خسته نمی شویم. در حین بازى هم هیچ کس آسیب نمی بیند.

خسرو گفت: عالیه! حتى خوابش را هم نمی دیدم! راستى آن خبر بدى که گفتى چیه؟

بهمن گفت: مربیمون براى بازى جمعه اسم تو را هم توى تیم گذاشته!

توضیحات / دانلود گزارش کد : 513

اخبار سینما

اخبار سینمای داخل و خارج

250 فیلم برتر

250 فیلم برتر از نگاه سایت imdb

نقد و بررسی

نقد و بررسی بهترین فیلم های جهان